Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مأمور
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
envoy
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مأمور
فرستاده، نماینده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سفیر
تصاویر
کلمات نزدیک
envision
envisage
environs
environmentally friendly
environmentally
envy
enzyme
eon
epaulette
ephemera
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان