[صفت]

excited

/ɪkˈsaɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more excited] [حالت عالی: most exited]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هیجان‌زده پرهیجان، مشتاق

معادل ها در دیکشنری فارسی: برانگیخته ذوق‌زده
مترادف و متضاد ecstatic elated exhilarated apathetic calm disinterested
  • 1.An excited crowd waited for the singer to arrive.
    1. یک جمعیت هیجان‌زده منتظر خواننده بودند تا بیاید.
to be excited about something
به‌خاطر چیزی هیجان‌زده بودن
  • The children were excited about opening their presents.
    بچه‌ها به‌خاطر باز کردن جایزه‌هایشان هیجان‌زده بودند.
to be excited at something
از چیزی هیجان‌زده بودن
  • I'm really excited at the possibility of working abroad.
    من واقعاً از احتمال کار کردن خارج از کشور هیجان‌زده‌ام.
to be excited by something
از چیزی هیجان‌زده شدن
  • Don't get too excited by the sight of your name in print.
    زیاد از دیدن اسم خود در روزنامه هیجان‌زده نشوید.
to be excited to do something
از انجام کاری هیجان‌زده بودن
  • He was very excited to be asked to play for Wales.
    او از اینکه برای بازی در "ویلز" از او دعوت شده بود، خیلی هیجان‌زده بود.

2 مضطرب نگران

مترادف و متضاد nervous upset
  • 1.There’s no point getting excited about it. We can’t change things.
    1. دلیلی ندارد راجع به این مضطرب شویم. نمی‌توانیم چیزی را عوض کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان