Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با شکست مواجه شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to fall through
/fɔl θru/
فعل ناگذر
[گذشته: fell through]
[گذشته: fell through]
[گذشته کامل: fallen through]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با شکست مواجه شدن
منحل شدن، فسخ شدن
1.Our plans fell through because of lack of money.
1. برنامههای ما به خاطر کمبود بودجه با شکست مواجه شد.
2.We found a buyer for our house, but then the sale fell through.
2. برای خانهمان خریدار پیدا کردیم، اما بعد، فروش منحل شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
fall over
fall out
fall on deaf ears
fall off
fall into disrepair
fallacious
fallacy
fallen
fallible
falling-off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان