[فعل]

to fax

/fæks/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: faxed] [گذشته: faxed] [گذشته کامل: faxed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فکس کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: فکس کردن
  • 1.Fax me your reply.
    1. جوابت را برایم فکس کن.
[اسم]

fax

/fæks/
قابل شمارش

2 دورنگار نمابر، فکس

معادل ها در دیکشنری فارسی: دورنگاری نمابر فکس
  • 1.Can I send it by fax ?
    1. می توانم با دورنگار آن را بفرستم؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان