Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سبک زیبا
2 . استعداد (ذاتی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
flair
/flɛr/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سبک زیبا
زیبایی، شکوه
1.He played with great imagination and flair.
1. او با تخیلی عالی و سبکی زیبا نواخت.
2.It's a competent enough piece of writing but it lacks flair.
2. آن یک نوشته خیلی خوب است اما سبک زیبایی ندارد.
2
استعداد (ذاتی)
توانایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شم
طبع
مترادف و متضاد
aptitude
talent
1.She has a flair for languages.
1. او در زبان استعداد دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
flail
flagstone
flagship
flagrantly
flagrant
flak
flake
flaky
flaky pastry
flamboyant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان