Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پوستهپوسته
2 . خلوچل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
flaky
/ˈfleɪki/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: flakier]
[حالت عالی: flakiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پوستهپوسته
dry flaky skin
پوست خشک پوستهپوسته
2
خلوچل
عجیبغریب
informal
1.Carrie’s pretty flaky but she’s fun to be with.
1. "کری" خیلی خلوچل است، اما بودن با او سرگرمکننده است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
flake
flagrantly
flag down
flag
flabbergasted
flambe
flamboyant
flame
flame-orange
flamenco
کلمات نزدیک
flake
flak
flair
flail
flagstone
flaky pastry
flamboyant
flame
flamenco
flameproof
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان