[اسم]

flame

/fleɪm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شعله

معادل ها در دیکشنری فارسی: شعله گر
  • 1.The flames grew larger as the fire spread.
    1. در حالی که آتش گسترش می‌یافت، شعله‌ها بزرگتر شدند.

2 پیام توهین‌آمیز (فضای مجازی)

[فعل]

to flame

/fleɪm/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: flamed] [گذشته: flamed] [گذشته کامل: flamed]

3 توهین کردن (در فضای مجازی) برای کسی پیام توهین‌آمیز فرستادن

  • 1.You should not flame other users.
    1. نباید به دیگر کاربران توهین کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان