[قید]

flatly

/ˈflætli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more flatly] [حالت عالی: most flatly]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قاطع قاطعانه، حتمی

مترادف و متضاد absolutely
to flatly deny/reject something
قاطعانه چیزی را تکذیب کردن/رد کردن

2 با بی‌احساسی با بی‌تفاوتی

  • 1.‘Aunt Alicia has changed her will,’ she said flatly.
    1. او با بی‌تفاوتی گفت: «خاله "آلیشا" وصیت‌نامه‌اش را تغییر داده‌است.»
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان