[اسم]

flatmate

/flætmeɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هم‌خانه هم‌اتاقی

معادل ها در دیکشنری فارسی: هم‌خانه هم‌اتاقی
مترادف و متضاد roommate
  • 1.I have a female flatmate.
    1. من یک هم‌خانه مونث [زن] دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان