Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بر انگیختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to foment
/foʊˈment/
فعل گذرا
[گذشته: fomented]
[گذشته: fomented]
[گذشته کامل: fomented]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بر انگیختن
به پا کردن
مترادف و متضاد
incite
instigate
stir up
1.They accused him of fomenting political unrest.
1. آنها او را به برپا کردن آشوب سیاسی متهم کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
folly
following
follower
followee
follow-up
fond
fondant
fondle
fondly
fondness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان