[حرف اضافه]

following

/ˈfɑloʊɪŋ/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پس از متعاقب، در نتیجه

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیرو ذیل
مترادف و متضاد after as a result of
  • 1.He died on October 23rd, following several years of illness.
    1. او در بیست و سوم اکتبر فوت کرد، پس از چندین سال بیماری.
[صفت]

following

/ˈfɑloʊɪŋ/
غیرقابل مقایسه

2 بعد زیر، بعدی

معادل ها در دیکشنری فارسی: زیر متعاقب مابعد لاحق
مترادف و متضاد next
  • 1.See the following section.
    1. بخش زیر را ببینید [به بخش بعد توجه کنید].
the following day/afternoon/month/year/week
روز/بعدازظهر/ماه/سال/هفته بعد

3 هم‌سو (باد با جهت کشتی و...) هم‌جهت

following wind
باد هم‌سو
[اسم]

following

/ˈfɑloʊɪŋ/
غیرقابل شمارش

4 گروه هواداران طرفداران

  • 1.The band has a huge following in Italy.
    1. گروه موسیقی هواداران زیادی در ایتالیا دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان