[صفت]

fond

/fɑnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: fonder] [حالت عالی: fondest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خوش خوب، دوست‌داشتنی

مترادف و متضاد enjoyable pleasant
  • 1.We have fond memories of our childhoods.
    1. ما خاطرات خوشی از کودکی‌هایمان داریم.

2 علاقه‌مند دوست‌دار

معادل ها در دیکشنری فارسی: هلاک علاقه داشتن
  • 1.I’ve always been very fond of you.
    1. من همیشه به تو علاقه‌مند بوده‌ام.
  • 2.Over the years, I have grown quite fond of her.
    2. در طول سال‌ها، خیلی به او علاقه‌مند شده‌ام.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان