[اسم]

fragrance

/ˈfreɪgrəns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عطر رایحه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بوی خوش رایحه نکهت
  • 1.The flowers are chosen for their delicate fragrance.
    1. آن گل‌ها به خاطر عطر [رایحه] خوشایندشان انتخاب شده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان