Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بچه سوسول
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
fraidy-cat
/Fɹe͡idi Kæt/
قابل شمارش
1
بچه سوسول
آدم ترسو، زودهراس
مترادف و متضاد
scardy-cat
1."fraidy-cat, fraidy-cat!", the boys shouted. "Allan's afraid to jump!"
1. پسر ها فریاد می زدند:"بچه سوسول، بچه سوسول! "آلن" می ترسد بپرد!"
2.The children were calling their friend a fraidy-cat because she wouldn't go into the empty house.
2. بچه ها دوستشان را ترسو خطاب می کردند چون او داخل خانه خالی نمی رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
fragrant
fragrance
fragmentation
fragmentary
fragment
frail
frailty
frame
frame of mind
frame-up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان