Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آغاز کردن (عملی)
2 . جلوتر رفتن
3 . بفرمایید (در مفهوم اجازه دادن)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to go ahead
/goʊ əˈhɛd/
فعل ناگذر
[گذشته: went ahead]
[گذشته: went ahead]
[گذشته کامل: gone ahead]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آغاز کردن (عملی)
شروع کردن
1.The government intends to go ahead with its tax cutting plans.
1. دولت قصد دارد برنامههای کاهش مالیات خود را آغاز کند.
2.We now have permission to go ahead with the project.
2. اکنون ما اجازه آغاز کردن پروژه را داریم.
2
جلوتر رفتن
1.I'll go ahead and tell them you're on the way.
1. من جلوتر میروم و به آنها میگویم که تو در راهی.
[حرف ندا]
go ahead
/goʊ əˈhɛd/
3
بفرمایید (در مفهوم اجازه دادن)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بفرمایید
1."Can I borrow your book?" - "Yes, go ahead."
1. «میتوانم کتابتان را قرض بگیرم؟» «بله، بفرمایید.»
تصاویر
کلمات نزدیک
go against
go abroad
go about
go a long way
go
go along with
go ape
go around
go away
go away empty-handed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان