Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . طلا
2 . طلایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
gold
/goʊld/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
طلا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ذهب
زر
طلا
1.The bracelet was made of solid gold.
1. آن دستبند از طلای خالص درست شده بود.
[صفت]
gold
/goʊld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: golder]
[حالت عالی: goldest]
2
طلایی
(از جنس) طلا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
طلایی
1.a golden crown
1. تاج طلا
2.gold paint
2. رنگ طلایی
تصاویر
کلمات نزدیک
goiter
goings-on
goings on
going-over
going to the movies
gold bar
gold card
gold farming
gold fish
gold leaf
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان