[صفت]

grizzled

/ˈɡrɪzld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more grizzled] [حالت عالی: most grizzled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (رو به) سفید مویی دارای رگه های سفیدی

معادل ها در دیکشنری فارسی: جوگندمی
  • 1.a grizzled beard
    1. ریش دارای رگه های سفیدی
  • 2.He looked old and grizzled.
    2. او پیر و رو به سفید مو شدن پیش می رفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان