Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (رو به) سفید مویی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
grizzled
/ˈɡrɪzld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more grizzled]
[حالت عالی: most grizzled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(رو به) سفید مویی
دارای رگه های سفیدی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جوگندمی
1.a grizzled beard
1. ریش دارای رگه های سفیدی
2.He looked old and grizzled.
2. او پیر و رو به سفید مو شدن پیش می رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
gritty
grit one's teeth
grit
gristly
gristle
grizzly
grizzly bear
groan
grocer
grocer's
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان