Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خواربار فروشی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
grocery store
/ˈgroʊ.sə.riˌstɔːr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خواربار فروشی
بقالی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بقالی
مترادف و متضاد
grocery
1.I need to stop at the grocery store and pick up a few things on the way home.
1. سر راهم به خانه باید در خواروبار فروشی توقف کنم و چندتا چیز بخرم.
تصاویر
کلمات نزدیک
grocery clerk
grocery
groceries
grocer's
grocer
groggy
groin
groom
grooming
groomsman
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان