[اسم]

groom

/gruːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 داماد

معادل ها در دیکشنری فارسی: داماد
مترادف و متضاد bridegroom new husband
  • 1.The bride and groom were dancing.
    1. عروس و داماد داشتند می‌رقصیدند.

2 ستوربان مهتر

مترادف و متضاد stableman
  • 1.We need to hire a groom to take care of our horses.
    1. باید یک ستوربان استخدام کنیم تا از اسب‌هایمان نگهداری کند.
توضیح درباره واژه groom
به فردی که از اسب‌ها نگهداری می‌کند، groom یا ستوربان گفته می‌شود.
[فعل]

to groom

/gruːm/
فعل گذرا
[گذشته: groomed] [گذشته: groomed] [گذشته کامل: groomed]

3 تیمار کردن (اسب و...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: قشو کردن
to groom a horse/dog/cat
تیمار کردن اسب/سگ/گربه

4 آراستن آرایش کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آراستن
  • 1.Her hair is always perfectly groomed.
    1. موی او همیشه به‌طرز بی‌نقصی آراسته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان