[فعل]

to grouse

/graʊs/
فعل گذرا
[گذشته: groused] [گذشته: groused] [گذشته کامل: groused]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شکایت کردن نق زدن، گله کردن

مترادف و متضاد complain
  • 1.Instead of grousing about the policy, do something about it.
    1. به جای نق زدن به سیاست، کاری درباره اش انجام بده.
  • 2.to grouse about someone
    2. از کسی شکایت کردن
[اسم]

grouse

/graʊs/
قابل شمارش

2 سیاه خروس

  • 1.grouse shooting
    1. شکار سیاه خروس
  • 2.roast grouse
    2. سیاه خروس بریان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان