Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به پای کسی افتادن
2 . چهاردستوپا رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to grovel
/ˈɡrɑːvl/
فعل ناگذر
[گذشته: groveled]
[گذشته: groveled]
[گذشته کامل: groveled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به پای کسی افتادن
عجزولابه کردن، التماس کردن
1.I had to grovel to the bank manager to get a loan.
1. من مجبور شدم برای گرفتن وام به رئیس بانک التماس کنم.
2
چهاردستوپا رفتن
خزیدن
مترادف و متضاد
crawl
1.She was grovelling around on the floor, looking for her contact lens.
1. او به دنبال لنز چشمهایش داشت روی زمین چهاردستوپا میرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
grove
grout
grouse
groupware
grouping
grow
grow back
grow into
grow out
grow out of
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان