[فعل]

to hack into

/hæk ˈɪntuː/
فعل گذرا
[گذشته: hacked into] [گذشته: hacked into] [گذشته کامل: hacked into]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هک کردن با هک کردن وارد سیستم کامپیوتری شدن

  • 1.A programmer had managed to hack into some top-secret government data.
    1. یک برنامه‌نویس توانسته بود داده‌های فوق محرمانه دولتی را هک کند.
  • 2.He hacked into the bank's computer.
    2. او کامپیوتر بانک را هک کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان