Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گردآلود (هوا)
2 . گیج
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
hazy
/ˈheɪzi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: hazier]
[حالت عالی: haziest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گردآلود (هوا)
غبارآلود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غبارآلود
مترادف و متضاد
foggy
misty
smoggy
bright
sunny
1.The vicinity of London is known to be hazy.
1. حوالی لندن به غبارآلود بودن معروف است.
2
گیج
کمحافظه، حواسپرت
مترادف و متضاد
indistinct
vague
clear
1.Although Cora had a great memory, she was unusually hazy about the details of our meeting on January 16th.
1. اگرچه "کورا" حافظه خوبی داشت، بهطرز غیرمعمولی درباره جزئیات ملاقات ما در روز شانزدهم ژانویه کمحافظه بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
hazelnut
hazel
haze
hazardous
hazard lights
hd
hdtv
he
he always helps me with my lessons.
he always teases his friends.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان