Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . هاکی (ورزش)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
hockey
/ˈhɑki/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هاکی (ورزش)
بازی هاکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هاکی
1.Hockey is a violent sport.
1. هاکی ورزش خشنی است.
2.We skate or play hockey with the kids' friends.
2. ما اسکیت میکنیم یا با دوستان بچهها هاکی بازی میکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hock
hobo
hobnob
hobnail boot
hobnail
hod
hodgepodge
hoe
hoffman
hog
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان