[صفت]

hostile

/ˈhɑːstaɪl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more hostile] [حالت عالی: most hostile]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تحمیل‌شده ناخواسته

2 خصمانه کینه‌توز، خشن، غیردوستانه

مترادف و متضاد angry antagonistic
  • 1.She was openly hostile towards her parents.
    1. او آشکارا نسبت به پدر و مادرش خشن بود.
  • 2.The speaker got a hostile reception from the audience.
    2. سخنگو واکنشی خصمانه از حضار گرفت.

3 مخالف

  • 1.Some politicians were very hostile to the idea.
    1. برخی سیاستمداران بسیار مخالف ایده بودند.

4 نامساعد ناسازگار

  • 1.They live and work in very hostile conditions.
    1. آنها در شرایط بسیار نامساعدی زندگی و کار می‌کنند.
a hostile climate
آب و هوای نامساعد
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان