[اسم]

hostility

/hɑˈstɪləti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خصومت دشمنی، کینه

معادل ها در دیکشنری فارسی: خصومت دشمنی ستیزه عناد مخاصمه
مترادف و متضاد antagonism
  • 1.I could sense her hostility.
    1. می‌توانستم خصومت او را حس کنم.
  • 2.There was open hostility between the two schools.
    2. دشمنی آشکاری بین دو مدرسه وجود داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان