Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مسافرخانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
hostel
/ˈhɑs.təl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مسافرخانه
پانسیون، مهمانسرا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مهمانسرا
مهمانخانه
مهمانپذیر
مسافرخانه
مترادف و متضاد
cheap hotel
hall of residence
YMCA
1.He owns an awful hostel.
1. او صاحب مسافرخانهای افتضاح است.
تصاویر
کلمات نزدیک
hostage-taking
hostage-taker
hostage
host
hossein
hostelry
hostess
hostile
hostilities
hostility
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان