Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گروگان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
hostage
/ˈhɑstɪʤ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گروگان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گروگان
1.The group held his daughter hostage until he paid them the money.
1. آن گروه دخترش را گروگان گرفته بودند؛ تا وقتی که او، آن پول را به آنها پرداخت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
host
hossein
hospitalize
hospitalization
hospitality
hostage-taker
hostage-taking
hostel
hostelry
hostess
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان