[اسم]

hostage

/ˈhɑstɪʤ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گروگان

معادل ها در دیکشنری فارسی: گروگان
  • 1.The group held his daughter hostage until he paid them the money.
    1. آن گروه دخترش را گروگان گرفته بودند؛ تا وقتی که او، آن پول را به آن‌ها پرداخت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان