[فعل]

to hospitalize

/ˈhɑːspɪtəlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: hospitalized] [گذشته: hospitalized] [گذشته کامل: hospitalized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بستری شدن (در بیمارستان)

معادل ها در دیکشنری فارسی: بستری کردن
  • 1.Eight people were hospitalized after receiving bullet wounds.
    1. هشت نفر بعد از اصابت گلوله و جراحت در بیمارستان بستری شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان