Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مهماننواز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
hospitable
/hɑːˈspɪtəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more hospitable]
[حالت عالی: most hospitable]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مهماننواز
خونگرم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مهماننواز
1.He thanked Patricia for being such a hospitable hostess.
1. او از "پاتریشیا" بابت میزبان خونگرمی بودن تشکر کرد.
2.The local people are very hospitable to strangers.
2. مردم محلی خیلی نسبت به غریبهها مهماننواز هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
hospice
hosiery
hosepipe ban
hosepipe
hose
hospitably
hospital
hospitality
hospitalization
hospitalize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان