[صفت]

immovable

/ɪmˈuːvəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more immovable] [حالت عالی: most immovable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غیرمنقول غیرقابل‌انتقال

معادل ها در دیکشنری فارسی: غیرمنقول
an immovable object
یک شیء غیرقابل‌انتقال
immovable property
دارایی غیرمنقول

2 ثابت‌قدم تسلیم‌ناپذیر، مصمم

  • 1.On this issue he is completely immovable.
    1. درباره این مسئله، او کاملاً ثابت‌قدم است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان