[صفت]

impassive

/ɪmˈpæsɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more impassive] [حالت عالی: most impassive]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌عاطفه بی‌احساس

مترادف و متضاد emotionless
his cold, impassive face
چهره سرد و بی‌عاطفه او

2 آرام خونسرد

مترادف و متضاد calm expressionless
  • 1.The judge sat, impassive, listening to the man's testimony.
    1. قاضی، خونسرد نشست و به شهادت آن مرد گوش کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان