[صفت]

imperfect

/ɪmˈpɜrfɪkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more imperfect] [حالت عالی: most imperfect]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 معیوب ناقص

معادل ها در دیکشنری فارسی: ناقص
مترادف و متضاد defective faultless perfect
  • 1.It’s an imperfect system.
    1. این، سیستمی معیوب است.
[اسم]

imperfect

/ɪmˈpɜrfɪkt/
غیرقابل شمارش

2 زمان گذشته استمراری

مترادف و متضاد past continuous past progressive
  • 1.In ‘I was washing my hair’, the verb is in the imperfect.
    1. در جمله «من داشتم موهایم را می‌شستم»، زمان فعل گذشته استمراری است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان