Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مصادره کردن
2 . نگه داشتن (حیوانات ولگرد/گمشده در پناهگاه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to impound
/ɪmˈpaʊnd/
فعل گذرا
[گذشته: impounded]
[گذشته: impounded]
[گذشته کامل: impounded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مصادره کردن
توقیف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توقیف کردن
1.The car was impounded by the police after the accident.
1. (آن) خودرو بعد از تصادف، توسط پلیس مصادره شد.
2
نگه داشتن (حیوانات ولگرد/گمشده در پناهگاه)
تصاویر
کلمات نزدیک
impotent
impotence
imposture
impostor
impossibly
impoverish
impoverished
impracticable
impractical
imprecation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان