Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زبالهسوز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
incinerator
/ɪnˈsɪnəˌreɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زبالهسوز
کوره (زبالهسوزی و ...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زبالهسوز
1.An industrial incinerator
1. زبالهسوز صنعتی
تصاویر
کلمات نزدیک
incinerate
incidentally
incidental music
incidental
incident room
incipient
incise
incision
incisive
incisor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان