Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جامه عمل پوشاندن
2 . مشغول به کاری شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to indulge
/ɪnˈdʌlʤ/
فعل گذرا
[گذشته: indulged]
[گذشته: indulged]
[گذشته کامل: indulged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جامه عمل پوشاندن
عملی کردن، ارضا کردن
1.After she retired, she had time to indulge her passion for traveling.
1. پس از آنکه بازنشسته شد، وقت داشت به اشتیاقش برای مسافرت، جامع عمل بپوشاند.
2
مشغول به کاری شدن
سرگرم کاری شدن
1.They went into town to indulge in shopping.
1. آنها به شهر رفتند تا مشغول خرید کردن شوند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
indris
indri indri
indri brevicaudatus
indri
indoors
industrial
industrious
industry
inebriant
inebriated
کلمات نزدیک
inductive
induction
inducement
induce
indubitably
indulgence
indulgent
indus river
industrial
industrial action
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان