[اسم]

infamy

/ˈɪnfəmi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بدنامی رسوایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بدنامی
مترادف و متضاد disrepute notoriety scandal honour
  • 1.these acts brought him fame and infamy.
    1. این اعمال برای او شهرت و بدنامی آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان