Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بدنامی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
infamy
/ˈɪnfəmi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بدنامی
رسوایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بدنامی
مترادف و متضاد
disrepute
notoriety
scandal
honour
1.these acts brought him fame and infamy.
1. این اعمال برای او شهرت و بدنامی آورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
infamous
infallible
inextricably
inextricable
inexplicably
infancy
infant
infant formula
infant school
infanticide
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان