[اسم]

infancy

/ˈɪnfənsi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مراحل آغازین مراحل ابتدایی

مترادف و متضاد beginnings
  • 1.The new theory is in its infancy and will be thoroughly tested by its critics.
    1. نظریه جدید در مراحل آغازین خود است و توسط منتقدینش به طور کامل آزمایش خواهد شد.

2 نوزادی طفولیت، شیرخوارگی

معادل ها در دیکشنری فارسی: آب و گل
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان