Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نوزاد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
infant
/ˈɪnfənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نوزاد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
طفل
کودک نوزاد
1.a nursery for infants under two
1. مهدکودکی برای نوزادان زیر دو سال
2.their infant son
2. نوزاد پسر آنها
تصاویر
کلمات نزدیک
infancy
infamy
infamous
infallible
inextricably
infant formula
infant school
infanticide
infantile
infantry
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان