Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چیدمان
2 . نصب
3 . انتصاب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
installation
/ˌɪnstəˈleɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چیدمان
هنر اینستالیشن
2
نصب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نصب
the installation of a central heating system
نصب یک سیستم گرمای مرکزی
3
انتصاب
گمارش
تصاویر
کلمات نزدیک
install an antivirus program
install a program
install a computer dictionary
install
instagram
installment
installment plan
instance
instant
instant celebrities
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان