Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . انسولین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
insulin
/ˈɪnsələn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انسولین
1.She has diabetes and has to take insulin.
1. او دیابت دارد و باید انسولین مصرف کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
insulator
insulation saw
insulation
insulating tape
insulated screwdriver
insulin reaction
insulin shock
insulin shock therapy
insulin shock treatment
insulin-dependent diabetes mellitus
کلمات نزدیک
insulator
insulation
insulating
insulated
insulate
insult
insulting
insultingly
insuperable
insurance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان