[فعل]

to insure

/ɪnʃˈʊɹ/
فعل گذرا
[گذشته: insured] [گذشته: insured] [گذشته کامل: insured]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیمه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بیمه کردن
  • 1.Have you insured your house against fire?
    1. خانه‌ات را در برابر آتش‌سوزی، بیمه کرده‌ای؟

2 بیمه شدن بیمه بودن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان