Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ارتباط برقرار کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to interact
/ˌɪntəˈrækt/
فعل ناگذر
[گذشته: interacted]
[گذشته: interacted]
[گذشته کامل: interacted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ارتباط برقرار کردن
تعامل داشتن، فعل و انفعال کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تداخل کردن
1.Dominique's teacher says that she interacts well with the other children.
1. معلم "دومینیک" میگوید که او با دانشآموزان دیگر خوب ارتباط برقرار میکند.
2.We are studying how these two chemicals interact.
2. ما داریم مطالعه میکنیم که این دو ماده شیمیایی چطور فعل و انفعال میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
inter
intently
intentionally
intentional
intent
interchange
interchangeable
interchangeably
intercom
intercom speaker
کلمات نزدیک
inter-university
inter
intently
intentionally
intentional
interaction
interactive
intercede
intercept
interception
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان