Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دفن کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to inter
/ɪnˈtɜːr/
فعل گذرا
[گذشته: interred]
[گذشته: interred]
[گذشته کامل: interred]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دفن کردن
به خاک سپردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دفن کردن
مترادف و متضاد
bury
disinter
1.The princess was interred on an island in the middle of a lake.
1. شاهزاده در جزیره ای در میان دریاچه دفن شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
intently
intentionally
intentional
intention
intent
inter-university
interact
interaction
interactive
intercede
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان