Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مصمم
2 . متوجه
3 . قصد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
intent
/ɪnˈtent/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more intent]
[حالت عالی: most intent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مصمم
formal
1.They were intent on murder.
1. آنها برای انجام قتل مصمم بودند.
2
متوجه
خیره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
متوجه
1.I was so intent on my work that I didn't notice the time.
1. آنقدر متوجه کارم بودم که متوجه زمان نشدم.
2.The bright brown eyes were intent on Marie.
2. (آن) چشمان قهوهای روشن به "ماری" خیره شده بود.
[اسم]
intent
/ɪnˈtent/
قابل شمارش
3
قصد
نیت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نیت
عمد
قصد
آهنگ
مترادف و متضاد
intention
1.Her intent is to visit Italy next summer.
1. قصد او بازدید کردن از ایتالیا در تابستان آینده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
intensively
intensive course
intensive care
intensive
intensity
intention
intentional
intentionally
intently
inter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان