Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . میز اتو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
ironing board
/ˈaɪərnɪŋ bɔrd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
میز اتو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
میز اتو
1.Where do you keep the ironing board?
1. میز اتو را کجا نگه میداری [کجا میگذاری]؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
ironing
ironically
ironed
iron out
iron fist
irradiate
irrational
irrationally
irrefutable
irregular
کلمات نزدیک
ironing
ironically
ironic
iron ore
iron
ironmonger
ironmonger’s
ironworks
irony
irradiate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان