[فعل]

to itch

/ɪʧ/
فعل ناگذر
[گذشته: itched] [گذشته: itched] [گذشته کامل: itched]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خارش کردن خاریدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خاریدن گزگز کردن
  • 1.I itched all over.
    1. همه جای (بدنم) خارش می‌کرد.
[اسم]

itch

/ɪʧ/
قابل شمارش

2 خارش

معادل ها در دیکشنری فارسی: خارش
  • 1.I have an itch on my back.
    1. خارشی روی کمرم دارم [کمرم خارش می‌کند].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان