[اسم]

itching

/ˈɪʧɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خارش خاریدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خارش
  • 1.This itching is driving me crazy!
    1. این خارش دارد دیوانه‌ام می‌کند [آزارم می‌دهد]!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان