[اسم]

item

/ˈaɪtəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کالا قلم، جنس

معادل ها در دیکشنری فارسی: قلم
مترادف و متضاد article object product thing
  • 1.Count those items in the box!
    1. کالاهای درون جعبه را بشمار!
  • 2.How many of these items do you need?
    2. چند قلم از این‌ها نیاز داری؟

2 قطعه خبری خبر

a small item on the back page of the local newspaper
یک قطعه خبری کوچک در صفحه پشتی روزنامه محلی

3 قطعه بخش، تکه

item on the agenda/list/menu/data ...
بخشی از صورت‌جلسه/فهرست/منو/داده و...
  • We went on to the next item on the agenda.
    ما سراغ بخش بعدی صورت‌جلسه رفتیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان