Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کالا
2 . قطعه خبری
3 . قطعه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
item
/ˈaɪtəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کالا
قلم، جنس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قلم
مترادف و متضاد
article
object
product
thing
1.Count those items in the box!
1. کالاهای درون جعبه را بشمار!
2.How many of these items do you need?
2. چند قلم از اینها نیاز داری؟
2
قطعه خبری
خبر
a small item on the back page of the local newspaper
یک قطعه خبری کوچک در صفحه پشتی روزنامه محلی
3
قطعه
بخش، تکه
item on the agenda/list/menu/data ...
بخشی از صورتجلسه/فهرست/منو/داده و...
We went on to the next item on the agenda.
ما سراغ بخش بعدی صورتجلسه رفتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
itchy
itching
itch
italy
italics
itemize
iterate
iteration
itinerant
itinerary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان