[فعل]

to itemize

/ˈaɪtəmaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: itemized] [گذشته: itemized] [گذشته کامل: itemized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با دقت فهرست کردن جزء به جزء به فهرست درآوردن

  • 1.The report itemizes 23 different faults.
    1. گزارش 23 مورد اشتباهات مختلف را با دقت فهرست کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان